نقد و بررسی فیلم First Reformed
«چه مسیر عجیبی برای رسیدن به تو باید طی میکردم». این کلمات که به سختی ترجمهی خوبی هستند، آخرین جملات فیلم «جیب بر»(Pickpokcet) اثر کارگردان شهیر فرانسوی یعنی «روبر برسون» اند؛ فیلمی که به صورت بسیار قدرتمندی در تار و پود کارهای «پال شریدر» تنیده شده است و در صحنههای پایانی آثار او مثل «رقاص آمریکایی»(American Gigolo)، «بدخواب»(Light Sleeper) و یا جدیدترین کار او یعنی «اولین اصلاح شده» به چشم میآید. سفری معنوی و عجیب و غریب به سوی پستی و بلندیهای شخصیتی و همچنین خودفریبی در نهایت به تجربهای از همبستگی و صمیمیت و کشف روان دیگری که همیشه در گوشهای منتظر برای کشف شدن بوده منجر میشود.
این همان حسی است که به طرز معجزهآسایی دربارهی آقای «شریدر» نیز داریم. او ۷۱ سالش است و در طول کارنامهی کاری خود با بالا و پایینهای بسیاری روبهرو بوده است اما «اولین اصلاح شده» به نظر شبیه به تجربهای تازه و کشف نشده میرسد. فراتر از آن، یک تجلی و ظهور خاص.
او که ابتدا صرفا یک منتقد و روشنفکر در حوزهی سینما بود، در ۲۴ سالگی مقالهای تحت عنوان «سبک متعالی فیلمسازی» نوشت که بر روی کارهای «روبر برسون»، «یاسوجیرو اوزو» و «کارل تئودور درایر» متمرکز بود و آثار ساختهی آنها را بررسی میکرد. اگر بخواهیم خیلی ملایم دربارهی او صحبت کنیم، باید گفت که او فیلمساز نامتعارفی است. استعداد او که حتی در متفاخرترین و بهترین آثارش هم هویدا است همچنان نقص داری دارد، نوعی تمایل که باعث میشود تمجید دیگران را به غرایز خود ترجیح دهد. «اولین اصلاح شده» که وامدار «درایر» و «برسون» است( مشخصا «خاطرات یک کشیش روستا»(Diary of the a country Priest) ساختهی روبر برسون)، ممکن است که به نظر تکراری برسد اما تفاوتهایی دارد که باعث شده مسیر متفاوت و عجیبتری را طی کند. این فیلم پرترهای از روحی در عذاب است و قدرت خود را از تصویرسازی و اجرای قدرتمند و صریح خود دارد.
این روح معتلق به کشیش «ارنست تالر»(با بازی ایثن هاوک)، مسئول پروتستانی در بالاشهر نیویورک است. کلیسای «تالر» با علامتهای بزرگ و کفپوشهای سفید رنگش، دلیل و هستهی مرکزیِ دورانی قدیمی است در مسیحیت آمریکایی و نظام اجتماعیای که با ضرب و شتم شکل گرفته است؛ دنیایی کوچک از تلاش و کار سخت، فروتنی و ایمان. همینطور که به تاریخ ۲۵۰ امین سالگرد شکل گیری و تاسیس این کلیسا نزدیک میشویم، صندلیها روز به روز خالیتر میشوند و روزهای یکشنبه که روز خاص کلیسا هم محسوب میشود از همیشه خلوتتر است. تعدادی توریست و تعدادی که از طریق اردوی مدرسه به کلیسا آمده اند، تنها مراجعه کنندگان در طول هفته هستند. رویداد مذهبی واقعی اما در کلیسای «زندگی جاوید» که توسط «جوئل جفرس»(با بازی سدریک کایلز) که ابرکلیسایی بسیار مدرن است در حال روی دادن است. «اولین اصلاح شده»، جایی که تالر مسئولیت آن را بر عهده دارد به عنوان «مغازه کادوفروشی» شناخته میشود.
مادی گرایی «تالر» را آزاد میدهد. در جایی از فیلم او میگوید که:«این کلیسایی نیست که من به آن فرخوانده شدم». این جمله اگرچه در ظاهر خطاب به کلیسای «اولین اصلاح شده» است اما در حالتی کلیتر، تمام بدنهی کلیسا را شامل میشود. تمامی اینها در حالتی است که او آرامشی که لازم دارد را در اختیار دارد. او شبها را در خانهی کشیش بخش با بطریای ویسکی و یک روزنامه میگذارد. او در آنجا افکار خود را مرور و ثبت میکند تا سردرگمی و اندوهی را که سراسر وجودش را فرا گرفته است در کنترل در بیاورد. این دفترچهی ثبت شده تبدیل به مدرکی بر مسیر پر پیچ و خم و عجیبی که او به منجلاب ناامیدی طی کرده است میشود.
این پروسه و منشا آن بسیار بغرنج و سخت است. «تالر» در غم از دست رفتن یک بچه و شکست خوردن یک ازدواج عزاداری میکند. رابطهای که او با کارگردان همسرایان کلیسای «زندگی جاوید» داشته است(ویکتوریا هیل) اخیرا به طرز بدی به پایان رسیده است. وضعیت فیزیکی «تالر» هم همچون وضعیت روحیش بدتر میشود و دنیا در شرایط بسیار بدی برای او قرار دارد. زنی جوان به نام «مری»(آماندا سیفرید) از «تالر» میخواهد با شوهرش یعنی «مایکل»(فیلیپ اتینگر)، یک فعال محیط زیست که اخیراً در کانادا زندانی شده است صحبت کند و به او مشاوره بدهد. «مری» باردار است و «مایکل» نمیتواند ایدهی بزرگ کردن یک بچه در این شرایط که فاجعهی محیط زیستی سراسر دنیا را فرا گرفته است قبول کند. مهربانی و خرد «تالر» اگرچه صادقانه هستند اما به هیچ وجه کفایت نمیکنند.
راههای بسیار زیادی هست که چیزی که بر او میگذرد را توصیف کرد- بحران میانسالی، سقوط روانی، بیداری سیاسی و یا حساب و کتاب مذهبی. آقای «شرایدر» اعلام نمیکند که اینها تنها مخصوص موقعیت فعلی هستند بلکه به ما نشان میدهد رشتههای تجارب «تالر» چگونه تبدیل به طنابی میشود که در نهایت او را به بند میکشند تا جایی که تصمیمات و اقدامات بسیار سخت و خشن منطقی و غیر قابل اجتناب به نظر میرسند.
برخی تکنیکهای کارگردان در ساخت این فیلم، مثل صداگذاریهای عجیب و غریب یا سایههای تاریکی که فیلمبرداریِ دیجیتال (فیلمبردار اثر آقای الکساندر دینان است) با آن حرکات نرم و شبح وار دوربین در این فیلم ایجاد کرده است، باعث شده که «اولین» اصلاح شده شبیه به فیلمی ترسناک به نظر برسد که البته به نوعی هم هست. منشا این ترس اگرچه حضور یک موجود ناشناخته نیست بلکه یک غیبت متافیزیکال است. شعری از «رابرت لوول» از قرن ۱۸ اینگونه میگوید:«نفس خداوند روح او را از این سرزمین به بیرون کشیده است» و به همین ترتیب موجودات را با خودشان تنها گذاشته است. «تالر» نیز با همچین ورطهای مواجه است.
ما هم همچین چیزی و بازتاب آن را در صورت آقای «هاوک» میبینیم. ابروی او از میان به دو قسمت تقسیم شده است و زیبایی سابق او تبدیل به چیزی جذابتر و جالبتر شده است. خطری که بازی کردن در نقش اینگونه فردی که رنج میکشد را تهدید میکند، وسوسهای است که برای خروج دادن این بدبختی فرد را تحریک میکند اما آقای «هاوک» از هر چیزی که ممکن است که باعث شود این نکته بر روی عملکرد او تاثیر بگذارد دوری میجوید. تا انتهای فیلم، آقای «تالر» شخصیتی روحانی و معنویِ مناسب از خود بروز میدهد تا اتکای نفس و عزتمندی ای که از مشخصههای نقش او هستند را به ما القا کند. شک و تردیدها و خشم و عصبانیت او داخل یادداشتهایش باقی میمانند.
اما کشمکشهایی که او دارد هم همچنین واکنشی به حوادث و رویدادهای خارجی زندگی او هستند. کثافت و فسادی که او حس میکند، تصورات نیستند و در دنیای اطراف او واقعا جریان دارند. هر لحظهای که از زندگیش میگذرد، او بیشتر و بیشتر با سیستم خدماتی که کلیسای «زندگی جاویدان» ارائه میکند، به گونهای که تمامی جنبههای زندگی یک فرد را در بر میگیرد مشکل پیدا میکند و بیشتر و بیشتر هم از سیستم اعتقاداتی که زمانی بسیار با آن سازگار بود و از آن آرامش میگرفت غریبه میشود. او آرامش را در کنار «مری» پیدا میکند علی رغم اینکه او هم کم کم حس میکند شاید «مایکل» درست میگفته است.
«اولین اصلاح شده» با واقعیت صدهی اخیر دست و پنجه نرم نمیکند اما نمیشود به آن لقب یک فیلم رئال را داد، به گونهای که دیگر فیلمها را با این نام خطاب میکنیم. دیالوگها با متانت خاصی بیان میشوند و تصاویر هم برجسته و شفاف و مطبوع هستند. ریاضتی که در فیلم هست قرار نبوده که از ابتدا تمام موجودیت فیلم را تحت کنترل بگیرد بلکه قرار بوده تا واقعیتی که این موجودیت به آن معنی میبخشد را مشخص کند. این فیلم فقط از ما میخواهد تا نگاهی دوباره به چیزهایی مثل سیاست، مذهب و هر چیزی دیگری که میخواهیم دربارهی آن بحث کنیم بیاندازیم. چیز زیادی هم از ما انتظار ندارد؛ تنها اینکه در طول فیلم به آن توجه کنیم.
چیزی بسیار رادیکال دربارهی این موضوع و در کل اعتماد به نفس بسیار لجوجانهای که آقای «شرایدر» به فیلمهای خود دارد است. همچون دفترچهی خاطرات آقای «تالر»، فیلم آقای «شرایدر» هم در برابر هرج و مرج، همچون تلاش او برای مرتب کردن چیزی دربارهی ذات یک موجود نامقدس است؛ زندگی یک انسان.
منبع:نقد فارسی
نقد انتونی اسکات با ترجمه ی امید بصیری
بیشتر بخوانید :
- دروازهبان نامرئی FIFA 21 از ورود توپ به دروازه جلوگیری میکند
- بتای عمومی Resident Evil Re:Verse هماکنون برای دانلود در دسترس است
- کنسول پلیاستیشن ۵ در پردازش محتوای SDR مشکلاتی دارد
- شایعه: جزئیات جدیدی از Battlefield 6 فاش شد
- پیش نمایش ویدیویی Far Cry 6؛ نبرد با دیکتاتور
{{ com.content }}
{{ com.create_at }} پاسخ دادن شما به عنوان مدیر اگر مایل به حذف هستید کلیک کنید{{ ans.content }}
{{ ans.create_at }} شما به عنوان مدیر اگر مایل به حذف هستید کلیک کنید