HascoGame هاسکو گیم وب سایتی برای همه ی گیمیرها

نقد و بررسی فیلم aquaman

«آکوامن» یادآور لذت‌های ناچیزی است که از یک فیلم ابرقهرمانی نه چندان خاص می‌توان برد تهی از فیلمنامه‌ای پیچیده، جهان‌سازی قابل درک و همچنین پیچش‌های روایی‌ای است که دو فیلم بزرگ مارول در امسال یعنی «پلنگ سیاه»(Black Panther) و «انتقام‌جویان: جنگ ابدیت»(Avengers: Infinity War) را شکل می‌دادند، «آکوامن» به نظر به کلی از جریان کنونی فیلم‌های ابرقهرمانی و مسیری که در حال طی کردن آن هستند به دور است. «آکوامن: به خاطر ریشه‌ی کامیک‌بوکی شخصیت اصلی و همچنین محدودیت‌های آن توانایی انجام کاری خارق‌العاده و غیرمنتظره را ندارد و تبدیل به داستانی بسیار قابل‌ ‌پیش‌بینی می‌شود از اینکه پادشاه آتلانتیس با اسلحه‌ی سه سر خود چگونه محافظ زمین و دریا شد. «آکوامن» این کار را با این امید انجام می‌دهد که اشباع‌کردن اثر از جلوه‌های ویژه می‌‌تواند جایگزین ضعف‌های فیلمنامه‌ای آن بشود.

کمپانی دی‌سی/وارنر برادرز بزرگ‌ترین دشمن خود است. آن‌ها تنها فیلم معقول و قابل دفاع خود در سالیان اخیر یعنی «واندر وومن»(Wonder Woman) را با اثری افتضاح به نام «لیگ عدالت»(Justice League) نابود کردند، اثری که به نظر میخ تابوت ایده‌ی جمع شدن ابرقهرمانان دی‌سی بر تابوتش بود. حال «آکوامن» انگار که یک فکر مجدد است، یک عذرخواهی از طرفداران مثل:« خدای من، شاید بهتر باشه به این طرف هم داستان مخصوص خودش رو بدیم». چیزهایی درباره‌ی «آکوامن» هستند که می‌توانیم دوستشان داشته باشیم اما این اثر به هیچ‌وجه یک «واندر وومن» نیست و بعضا به نظر تلاش بیش از حدی می‌کند که باشد. همچنین با توجه به تعداد روزافزون فیلم‌های ابرقهرمانی‌ای که به مشکلات اجتماعی کنونی جهان اشاره می‌کنند(بارزترین آن‌ها «پلنگ سیاه»)، «آکوامن» تصمیم گرفته تا به مشکل آلوده کردن اقیانوس‌ها توسط انسان‌ها اشاره کند. در حالی که این نیت به هیچ‌وجه بد نیست اما نحوه‌ی ارائه‌ی آن به گونه‌ای است که انگار با زور در داخل فیلم گنجانده شده است.

فیلم از آنجایی آغاز می‌شود که «آرتور / آکوامن»( با بازی جیسون موموآ) داستان اینکه چگونه مادرش، ملکه «آتلانتا» از آتلانتیس( با بازی نیکول کیدمن) و پدرش یعنی نگهدار روشنایی «تام کری»(با بازی تمورا موریسون) با یکدیگر آشنا شدند، عاشق شدند و یک بچه از نوع خودشان به دنیا آوردند. وقتی که «آتلانتیس»ـی‎‌ها به سراغ ملکه‌شان می‌آیند تا با آن‌ها بازگردد و نقش خود در ازدواجی مقدر شده را ایفا کند، او با آن‌ها برمی‌گردد تا از همسر و پسر جوانش مراقبت کند. آن پسر بزرگ شده و تبدیل به مردی رشید و خوش‌بنیه با قدرت و سرعتی ماورایی و باورنکردنی می‌شود که استقامت بسیار بالایی نیز دارد. در فلش‌بک‌هایی که به گذشته زده می‌شود ما او را در حال تمرین با «ویسری وولکو» (ویلم دفو) می‌بینیم. «ویسری» از سوی ملکه «آتلانتا» – که اکنون به خاطر قربانی شدن توسط همسر آتلانتیسی خود برای «هیولاهای اعماق» مرده است – مامور شده تا از آرتور مراقبت کند و امنیت او را تامین کند.

فیلم از جریانات مختلف گذر می‌کند تا به زمان کنونی برسد. ما متوجه می‌شویم که برادر شرور آرتور یعنی «کینگ اورم»( پاتریک ویلسون) قصد آغاز یک جنگ علیه کسانی که در دنیای بالای آب زندگی می‌کنند را دارد. یکی دیگر از حاکمان دنیای زیر آب یعنی «کینگ نرئوس» نیز او را همراهی می‌کند. «ویسری ولکو» که به صورت مخفیانه در تشکیلات دشمن قرار دارد، دختر پادشاه «نرئوس» یعنی «پرنسس مرا»(با بازی امبر هرد) را به جست‌ و جوی آرتور می‌فرستد. برنامه به‌این‌گونه است؛ آرتور را وادار کنند که یادگار مقدس اولین پادشاه آتلانتیس را بیابد و با آن اسلحه‌ی سه سر جادودیی، «اورم» را برای تاج و تخت به چالش بکشد. مشخصا همه‌چیز طبق برنامه پیش نمی‌رود. در پی یک شکست مفتضحانه از برادر ناتنی‌ش، آرتور به همراه «مرا» فرار نمی‌کند. آن‌ها نه تنها توسط بهترین نیروهای آتلانتیس دنبال می‌شوند بلکه توسط یک دزد دریایی که به دنبال انتقام است(یاها عبدالمانتین دوم) و لباسی از نمونه‌ی اولیه‌ی یک سلاح که «اورم» به او داده است نیز مورد تعقیب قرار دارند. او خود را «مانتا» می‌نامد.

مشخصا این حجم از داستان برای یک فیلم زیاد است و این اثر نیز به نوبه‌ی خود خیلی سریع پیش می‌رود. فرصت‌های از دست رفته‌ی بسیار زیادی هستند که یک فیلم آرام‌تر که رویکردی دقیق‌تر داشت می‌توانست اثرگذاری بسیار بیشتری داشته باشد تا در نتیجه‌ی آن از این حالت ماجراگونه‌ی روایت که مدام تکرار می‌شود جلوگیری کند. رابطه‌ای که بین «آرتور» و «مرا» وجود دارد بعضا تحمیل شده به نظر می‌رسد. اگرچه که «جیسون موموآ» بسیار کاریزماتیک است و بدن زیبایی نیز دارد اما برای همچین نقشی چندان نیز جالب نیست. امبر هرد اما بدتر نیز هست. او شبیه به یک نسخه‌ی غیرانیمیشنی از «آریل» به نظر می‌رسد که سعی دارد دیالوگ‌هایش را به صورت بسیار خسته‌کننده‌ای بیان کند.

کارگردان این اثر یعنی آقای «جیمز وان» که مشخصا به خاطر فیلم‌های ترسناک شناخته می‌شود یکی دو مورد از مشخصه‌های آن ژانر را به آکوامن نیز آورده است؛ پرش از روی ترس. اگرچه، به جای اینکه گربه‌ای از پشت پرده به بیرون بپرد، این بار با یک انفجار مواجه هستیم. حداقل در ۳ موقعیت مختلف، یک لحظه‌ی بسیار آرام و ساکت با یک انفجار بسیار بلند ناگهانی قطع شده است، به حدی بلند که از آن سوی دنیا نیز بشود آن را شنید. قانونی درباره‌ی اینگونه چیزها وجود دارد و آن هم این است که هر دفعه تکرار از قدرت آن‌ها می‌کاهد. اولین دفعه غیرقابل‌ پیش‌بینی است. از دفعه‌ی سوم به بعد دیگری فرقی نمی‌کند.

جلوه‌های ویژه که اگرچه همیشه هم ویژه نیستند در حجم بالایی استفاده شده است( در برخی لحظات واقعا شاهد استفاده‌ی بیش از حد از جلوه‌های ویژه هستیم، در برخی لحظات کاملاً مشخص است که شخصیت‌ها به صورت دیجیتالی ایفا شده اند تا اینکه واقعا بازیگر باشند). از موجوداتی که در «در جست و جوی نمو»(Finding Nemo) دیده بودیم تا هیولاهای اعماق دریا فرقی ندارد، آقای وان صحنه را با هر چه که دم دستش قرار داشته باشد پر می‌کند. باید این اعتبار را به او بدهیم که سکانس‌های اکشن اثر به صورت کلی به خوبی اجرا شده اند (اگرچه دنبال کردن برخی از مبارزات اثر کمی سخت است).

در باب مقایسه کردن آنلانتیس با کشور «واکاندا» در «پلنگ سیاه»، دو مکان بیگانه که هر دو در مکانی جدا از دنیای «واقعی» وجود دارند؛ مشخص است که کدام یک بهتر عمل می‌کنند. زمان، صبر و همچنین توانایی بیشتری از سوی آقای «رایان کوگلر»، کارگردان «پلنگ سیاه» برای ساخت دنیای خود صرف شده بود تا رویکردی که در «آکوامن» قرار دارد. «واکاندا» به گونه‌ای بود که مشخصا زندگی در آن جریان داشت. اهمیتی که به تزریق‌کردن زندگی به دومی وجود داشت را در مورد اول نمی‌بینیم که مشخصا دلیل اصلی‌ش حجم بالای جلوه‌های ویژه‌ی اثر است. آتلانتیس اکثرا زیباست و در لحظاتی نفس‌گیر اما تمرکز فیلم بر روی جلوه‌های ویژه باعث شده تا این مکان به چیزی بیشتر از مکانی غیرواقعی که بازیگران در آن ایفای نقش می‌کنند تبدیل نشود.

احتمالا بزرگ‌ترین مشکل برای «آکوامن» زمان‌بندی آن است. اگر این فیلم مثلا دو سال پیش عرضه شده بود همه چیز فرق می‌کند و مسلما جایگاه بسیار بالاتری می‌داشت. اوضاع تغییر کرده است، چه برای دنیای سینمایی دی‌سی و چه برای دنیای سینمایی مارول. «واندر وومن» انتظارات را بالا برد و سپس «پلنگ سیاه» آن را حتی بیشتر نیز کرد. «آکوامن» جایگاهی در بین این آثار ندارد و به همین دلیل تبدیل به یک ناامیدی دیگر برای طرفداران کامیک‌بوک ها شده است، علی‌الخصوص کسانی که انتظار داشتند فیلم‌های سینمایی دی‌سی به سطح سینمایی مارول برسند. شاید عملکرد «آکوامن» در گیشه حضور یک دنباله را تضمین بکند اما این نشانگر یک قدم رو به جلو برای فیلم‌های ابرقهرمانی نیست.

  • Roham karami
  • سه شنبه, 18 دی 97


بیشتر بخوانید :


مشاهده سایر نظرات تعداد نظرات ( 0 )
{{com.user.name}} مدیرسایت

{{ com.content }}

{{ com.create_at }} پاسخ دادن شما به عنوان مدیر اگر مایل به حذف هستید کلیک کنید
{{ans.user.name}} مدیرسایت

{{ ans.content }}

{{ ans.create_at }} شما به عنوان مدیر اگر مایل به حذف هستید کلیک کنید

مطالب پیشنهادی