نقد و بررسی فیلم «بلکککلنزمن» (BlacKkKlansman)
یک داستان به شدت باورپذیر و واقعی که به شکلی بسیار اگزجره و پر سر و صدا روایت میشود، «بلکککلنزمن» بدون شک بهترین اثر سرگرم کننده «اسپایک لی» (Spike Lee) در سالیانی دراز است و اتفاقا میتواند تجاریترین آنها هم لقب بگیرد. با روایت قصه یک پلیس تازه کار در کلوراددو اسپرینگز، که با یک یهودی همکار است، کارگردان اگرچه برخی اوقات سطح شوخیهای کارش تا کارتونهای بچگانه هم پایین میآید، ولی او توانسته با مثالهای بیشمار از نژادپرستی در ابعاد سیاسی و فرهنگی، که برخی از آنها برای همین امروزه هم صادق است به خوبی بخشی از تاریخ داخلی کو کلاکس کلان [۱] را روایت کند. پس از اکران اولیه در کن، به نظر میرسد که این محصول «فوکس فیچرز» به خوبی میتواند توجهات را به خود جلب کند و با اکران در اواخر تابستان، برای مخاطبان هم تجربه خوبی رقم بزند.
مدتی میشود که، تقریبا از اواسط تا اواخر دهه ۹۰، که آثار «اسپایک لی» به عنوان بخشی از مهمترین و دیده شدهترین آثار در مورد مباحث نژادی در آمریکا طلقی میشود، حتی با وجود اینکه او به ساختن فیلمهایی کوچکتر با موضوعات سیاسی مختلف در جهات مختلف پرداخته است. اگرچه فیلم در دهه ۷۰ جریان دارد، ولی فیلم باید این را تغییر میداد، چرا که لی از پرداختن به معضلات نژادی که از تقریبا نیم قرن گذشته شروع شده تا حوادثی مثل شارلوتسویل و دیگر رویدادهای مهم هراسی ندارد، در حالی که اثر یک مقیاس خوب برای بیرون کشیدن تمهای نژادپرستی از دل فیلمهای کلاسیکی چون «تولد یک ملت» و «بر باد رفته» نیز، است. لی به یک انبار مهمات دسترسی داشته و کاملا مشخص است که قصد داشته تا از تمام باروتهای آن استفاده کند.
پس از یک تبلیغات جنجالی که در آن الک بالدوین (Alec Baldwin) به عنوان یک رهبر نژادپرست شروع به نطقهایی نژادپرستانه میکند، ما شاهد پیدا شدن سر و کله پلیسهای کلرادو اسپرینگز و «ران استالورث» (با بازی «جان دیوید واشینگتن» از مجموعه تلوزیونی Ballers) هستیم، یک جوان با موهای بلند و پف کرده که خیلی زود علاقهاش را به انجام کارهای پلیسی مخفیانه نشان میدهد.
علی رغم مخالفت و ناراحتی برخی از عناصر اصلی اما نژادپرست پلیس، خیلی زود ران به عنوان یک پلیس مخفی که باید در یک سخنرانی محلی که توسط رهبر «پلنگ سیاه» و ناسیونالیست آفریقایی یعنی «کوامی تور» (Kwame Ture) با نام مستعار «استوکلی کارمایکل» (با بازی «کوری هاوکنیز» (Corey Hawkins)، که یک نطق بسیار گیرا را هم انجام میدهد) حضور پیدا کند و صدا را ضبط کند. همچنین «ران» آن شب یک ملاقات جالب با مسئول برگزاری آن همایش، یعنی رهبر اجتماع دانشجویان سیاه پوست ایالت کلرادو با نام «پاتریس» (با بازی «لاورا هریر») دارد، کسی که حجم موهای فرفریاش تقریبا سه برابر سر اوست. اگر پاتریس میدانست که ران برای شنود آن سخنرانی آمده، بدون شک او را از شهر بیرون میکرد ولی حالا که نفهمیده، کار به یک رابطه عاشقانه کشیده میشود.
بدشانسی، «ران» را در راهی قرار میدهد که به کو کلاکس کلان میرسد. در پاسخ به یک تبلیغ، ران، به شوخی میگوید که او میتواند به خوبی هم با لهجه سیاه پوستها و هم با لهجه سفید پوستها صحبت کند، و سپس از فروشگاه محلی درخواست اجناس مورد نیازش را میکند ولی سپس از او دعوت میشود تا در یک میتینگ شخصی حضور پیدا کند. بنا به دلایل واضح این ملاقات نباید سر بگیرد، به همین علت و برای بررسی بیشتر، همکار «ران» یعنی «فلیپ زیمرمن» (با بازی «ادم درایور») داوطلب میشود تا به جای ران، برای ملاقات آماده شود.
این دو نفر مدل حرف زدن خود را شبیه به یکدیگر میکنند و آماده میشوند. «لی» به شدت سعی کرده تا در به تصویر کشیدن اعضای کو کلاکس کلان خویشتندارانه عمل کند، ولی با این حال او واقعا نتوانسته جلوی خشم خود ا بگیرد و آنها را شبیه به احمقترین ساکنان جهنم به تصویر نکشد. پس از اینکه فلیپ چند سوتی میدهد، مسئول محلی آنجا یعنی «فلیکس» (با بازی «جسپر پاکونن») به او مشکوک میشود و سعی میکند تا او را مجبور کند که با دستگاه دروغ سنج مورد آزمایش قرار بگیرد چرا که اعتقاد دارد (آن هم به درستی) که فلیپ یک یهودی است. اما، از آن جایی که اعضای کلان به شدت احمق هستند، حسابی تحت تاثیر عملکرد اولیه فلیپ قرار میگیرند و او را که تحت عنوان «ران» میشناسند، دعوت میکنند تا تبدیل به یکی از اعضای کلان شود و این باعث میشود تا تعاملات او با رئیس کو کلاکس کلان یعنی «دیوید دوک» (با بازی «تافر گریس») نیز آغاز شود.
در این بخش میانی، فرارهای «ران»، و به خصوص فلیپ، که توانسته اعضای کلان را متقاعد کند که واقعی است و به همین خاطر مجبور است با آنها تعامل داشته باشد، از مهلکه، حقیقتا تمامی ندارد. فلیپ باید با رفقای جدیدش در پاتوق همیشگی آنها باشد، مدام برای حفظ ظاهر الفاظ نژادپرستانه به کار ببرد، اعضای جدیدی برای گروه کوچکشان پیدا کند و از این حس که او زیادی سوال میکند نیز نجات پیدا کند و مانع از ایجاد آن در قلب اعضای واقعی کلان شود.
خیلی از شوخیها و سکانسهای خندهدار این بخش میانی به خاطر حضور یک شخصیت چاق، دائم الخمر، و بدون هیچ دلیلی به شدت احمق به نام «ایونهو» (با بازی «پل والتر هاسر») است؛ به نظر میرسد که او بلافاصله پس از حضور در میان بازیگران فیلم «من، تونیا» (I, Tonya) به فیلم «بلکککلنزمن» اضافه شده است. سپس نوبت به همسر فلیکس یعنی «کانی» (با بازی «اشکلی آتکینسن») میرسد، کسی که به شکلی فداکارانه مدام همسرش را تر و خشک میکند و در همین حین به دنبال فرصتی است تا بتواند دین خود را به کلان ادا کند.
«لی» از مرز میان جدی بودن و شوخیهای مداوم بارها و بارها گذر میکند و به مانند یک آدامس، سعی میکند تا یک بار برای همیشه کو کلاکس کلان را در دهان خود بجود و آن را کنار بیندازد. باورپذیر نگه داشتن تمامی سکانسها هم مشکل بعدیست، و ممکن است شما حس کنید که تلاشهای گروه چهار نفره نویسندگان فیلم به خاطر تلاش «لی» برای بستن آتش به سمت کلان و به صورت کلی، مسئله نابرابری نژادی خیلی اوقات درست عمل نمیکند و جالب به نظر نمیآید.
قسمتی که بیش از باقی قسمتها باورپذیر نیست، آن هم شاید به این خاطر که زمان زیادی به آن اختصاص داده نمیشود، رابطه رومانتیک میان ران و پاتریس است؛ خیلی راحت میتوان فهمید چرا ران به او علاقه مند شده است، ولی در فیلم به خوبی به آن پرداخته نمیشود. از همان ابتدا، ران به نظر یک آدم ملایم از لحاظ رفتاری، سختگیر از نظر اخلاقی و به شدت علاقه مند به آن خانم، ولی هیچ گاه هم لحظهای به رابطه میان آنها زمان داده نمیشود. نقش آفرینیها برای آدمهای خوب قصه عموما خوب و از لحاظ باورپذیری مناسب هستند ولی برای آدمهای بد، در سطح بالاتری قرار میگیرند و این واضح است.
«ران» در نهایت یک ارتباط تلفنی شخصی با دوک برقرار میکند، کسی که موافقت میکند تا برای جشن رسمی عضویت اعضای جدید به کلرادو بیاید. این تبدیل به یک کشتارگاه برای کلان میشود که البته به دور از جدیت، و حتی عواقب مرگبار نیست، عواقبی که «لی» از آنها به عنوان ابتدای چیزی که به نظر یک بخش پایانی جنجالی است استفاده میکند، و آن را تبدیل به یک سخنرانی «هری بلافونت» (Harry Belafonte) در مورد «تولد یک ملت»، شارلوتسویل و دیگر اتفاقات خونین رخ داده در دوران ترامپ و مواردی از این دست میکند. او هیچ فرصتی را از دست نمیدهد.
شاید اگر کمتر از این «لی» جنجالی عمل میکرد بیشتر اثر داشت، شاید هم نه. به هر روی، چیزی که ران استالورث و دوستاش فلیپ (کسی که زندگیاش پس از آن دوز و کلک بازیها بیشتر از همکارش در معرض خطر قرار میگیرد) بیرون میآورند بزرگ است و دل و جرئت زیادی میخواهد. «لی» و نویسندگاناش هم به هر آن چه که میتوانستهاند متوسل شده و هر چه در چنته داشتهاند را برای به تصویر کشیدن بیعدالتی نژادی رو کردهاند؛ آنها تلاش کردهاند، عمدتا موفق بودهاند، و اثرشان هم سرگرمکننده است.
بیشتر بخوانید :
- دروازهبان نامرئی FIFA 21 از ورود توپ به دروازه جلوگیری میکند
- بتای عمومی Resident Evil Re:Verse هماکنون برای دانلود در دسترس است
- کنسول پلیاستیشن ۵ در پردازش محتوای SDR مشکلاتی دارد
- شایعه: جزئیات جدیدی از Battlefield 6 فاش شد
- پیش نمایش ویدیویی Far Cry 6؛ نبرد با دیکتاتور
{{ com.content }}
{{ com.create_at }} پاسخ دادن شما به عنوان مدیر اگر مایل به حذف هستید کلیک کنید{{ ans.content }}
{{ ans.create_at }} شما به عنوان مدیر اگر مایل به حذف هستید کلیک کنید