HascoGame هاسکو گیم وب سایتی برای همه ی گیمیرها

معرفی فیلم There Will Be Blood(خون بپا خواهد شد)

نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده: پل توماس اندرسون (Paul Thomas Anderson) محصول ۲۰۰۷ (آمریکا)
«خون به‌ پا خواهد شد» داستان دَنیل پلِین‌ویو، حفار کارکشته‌ی نفت است که در سال ۱۸۹۸ و پس از کشف چاه نفتی در یکی از مناطق غربی آمریکا، به همراه پسرخوانده‌اش به آنجا می‌رود. او مردم محلی آن منطقه را متقاعد می‌کند تا زمین‌هایشان را حفاری کنند. دنیل که از کودکی تجربیات خوبی در رابطه با آدم‌ها ندارد، می‌خواهد تا با ثروتمند شدن، دیگر نیازی به کسی نداشته باشد و از انسان‌ها فاصله بگیرد. با وجود این طرز تفکر، تنها دل‌خوشی دنیل پسرخوانده‌ی اوست. اما او هم ناسپاس از آب درمی‌آید و بار دیگر دنیل را دچار یأس و ناامیدی می‌کند. در این بین فرد دیگری وارد می‌شود که خود را برادرخوانده‌ی او می‌نامد، دنیل سعی می‌کند تا برخلاف تجربه‌های ناخوشایند زندگی به این برادر دروغین اعتماد کند اما دوباره دچار ضرر می‌شود. هر تجربه‌ی بد، دنیل را خشن‌تر می‌کند و فیلم پایان خون‌باری را به همراه دارد. «خون به‌ پا خواهد شد» درواقع نبرد بی‌پایان بین خوبی و بدی و طمع درونی شخصیت اصلی فیلم است که هرگز به‌روشنی مشخص نمی‌شود که کاراکتر اصلی در کدام سوی این نبرد قرار دارد.

«خون به‌ پا خواهد شدِ» اندرسون، شاهکار قرن ۲۱ او درباره‌ی عشق، مرگ، ایمان، آز و تمامی احساساتی است که خون و نفت در آمریکای قرن بیستم با خود به همراه داشت. این فیلم سعی می‌کند تا داستانی آزاردهنده را در لوای یک مکتشف چاه‌های نفت، یعنی دنیل پلین ویو (با بازی فوق‌العاده‌ی دنیل دی لوئیسِ (Daniel Day-Lewis) اسطوره‌ای) که به‌دنبال رؤیایی وحشیانه و توخالی است، به خورد بیننده بدهد. درواقع کاراکتر اصلی داستان، بهترین رؤیای آمریکایی را تجسم می‌کند و درنهایت بدترین آن نصیبش می‌شود.

این فیلم چشم‌انداز ژرف و عمیقی از وضعیت مغشوش آمریکا در آن دوره ارائه می‌دهد و البته منکر پیشرفت و دستاوردهای جدید این کشور نیست. ماجرای فیلم با قهرمان اصلی خود که مانند موجودی کهن سر از قبر برمی‌دارد، درست شبیه به مردی که در سکانس ابتدای فیلم «۲۰۰۱ یک ادیسه‌ی فضایی» می‌بینیم، در سال ۱۸۹۸ جان می‌گیرد و در سال ۱۹۲۷ به‌ پایان می‌رسد. درواقع این فیلم اقتباسی زیبا از رمانی به نام «نفت» است که در سال ۱۹۲۷ منتشر شد و از سوی دیگر، بیننده را به یاد فیلم «همشهری کین» شاهکار عصر نوین سینمای آمریکا نیز می‌اندازد.

هرچند که ممکن است آنچه این فیلم درباره‌ی روح پویا و نفوذ سرمایه‌داری در آمریکا بیان می‌کند، هر بیننده‌ای را برای همیشه مسحور خود کند، اما آنچه درباره‌ی این اثر سینمایی شگفتی‌ساز می‌شود، دیالکتیک (جدال) ایمان، حرص و ملودرام «مردانگی مدرن» است که در فیلم به‌خوبی به‌ تصویر کشیده می‌شود. این وجه تمایز «خون به‌ پا خواهد شد» با دیگر آثار هم‌رده‌‌اش، قدرتمندتر از هر موضوع دیگر و فراتر از تأثیر یک محصول یا ژانر سینمایی ویژه، تأمل‌برانگیز است.

در سکانس افتتاحیه‌ی فیلم تقریبا ۱۵ دقیقه طول می‌کشد تا شخصیت اصلی فیلم اولین دیالوگ خود را بگوید. این زمان که کاراکتر اصلی میز را مرتب می‌کند یا میلک‌شیکش را هم می‌زند، همگی صحنه‌هایی مرتبط با شخصیت‌پردازی مردانه و بیانگر روحیه‌ی مطمئن قهرمان داستان است و در ادامه‌، جایی که در میانه‌ی فیلم دستگاه حفاری منفجر می‌شود، تکامل می‌یابد. درواقع، تمام این نشانه‌ها بیننده را متوجه این واقعیت می‌کند که عظمت دیدگاه کارگردانی مثل توماس اندرسون، با دقت تکنیکی او کاملا مطابقت دارد تا جایی‌ که شما هیچگاه در صحت صحنه‌ای که مشاهده می‌کنید، کوچک‌ترین تردیدی به خود راه نخواهید داد و هرچند که او برای ثبت روایت‌های تاریخی یا اقتباس از اثری مانند رمان «نفت» اختیار عمل کافی دارد، اما شما هرچیزی را دقیقا همانطور که اتفاق افتاده است تماشا خواهید کرد. او کارگردانی با نهایتِ اعتماد به نفس است که خوب می‌داند چگونه استعداد بالقوه‌ی بازیگران و عوامل فیلمش (به‌خصوص فیلمبردارش روبرت السویت (Robert Elswit) و آهنگسازش جانی گرین‌وود (Jonny Greenwood) را در خدمت ایده‌های خود بگیرد.

شیوه‌ی فیلم‌سازی اندرسون شاید از آن رو جذاب باشد که در فیلم‌سازی هم از قوانین سینمای کلاسیک هالیوود و هم از قواعد سینمای هنری اروپا تبعیت می‌کند! به همین دلیل «خون به‌ پا خواهد شد» می‌تواند به اندازه‌ی آثار استودیوییِ قدیمی‌تر از خودش مانند «خواب بزرگ» لذت‌بخش و دیدنی باشد. البته مهارت بی‌عیب‌ونقص کارگردان آن هم دلیل محکمی برای این ادعاست. آنچه مشخص است، توماس اندرسون در این اثر سینمایی خود همانند اسکورسیزی و کاپولا آنچه را که از سینمای هالیوود آموخته است، با تفکرات رادیکال، شیوه‌ی داستان‌پردازی و بیان سینمایی منحصر‌به‌فردش همراه ساخته است و به مخاطب عرضه می‌کند.

«خون به‌ پا خواهد شد» یک داستان خلاقانه درباره‌ی تلاش انسان و عشق اوست. درواقع، این تراژدی، گذشته از خود داستان و شاهکار کارگردانی، این پرسش را به همراه دارد که چگونه ممکن است چنین سینمایی یا حتی خود دموکراسی بتواند از بستر جامعه‌ی آمریکایی که فیلم به ما نشان‌ می‌دهد و از میان این‌ حجم از ترس و وحشت ظهور کرده باشد؟!

به هر صورت این فیلم مانند بسیاری از محصولات سینمایی هم‌رده‌ی خود می‌تواند مثال روشنی از تهور و بلندپروازی انسانی خودساخته را به‌ نمایش بگذارد. کاراکتر اصلی اثر در مسیر واقعی تغییری که کارگردان برای او درنظر گرفته است، قرار ندارد. او مخلوق زمانه‌ی خویش است. مردی خودساخته و برخواسته از قلب غرب وحشی. شیطان و خدا هردو در وجودش متولد می‌شوند، همچنان‌ که قادر است به هستی زمینی خود تلنگر بزند، می‌تواند بر کسانی که با او همراه می‌شوند، تسلط یابد و آنها را به‌ انحطاط بکشد. درواقع، پلن ویوی فیلم اندرسون فاوست و مفیستو هر دو را باهم در وجودش دارد و این شخصیت چنان باورپذیر طراحی شده است که شما در نقش شیطان یا قدیس، او را باور خواهید کرد و این فیلم آنچنان باورپذیر ظاهر می‌شود که می‌توان از آن به‌عنوان دستاوردی بزرگ یاد کرد.

 نویسنده:هدی جباری

  • MERCADO
  • پنجشنبه, 01 آذر 97


بیشتر بخوانید :

منبع چطور

مشاهده سایر نظرات تعداد نظرات ( 0 )
{{com.user.name}} مدیرسایت

{{ com.content }}

{{ com.create_at }} پاسخ دادن شما به عنوان مدیر اگر مایل به حذف هستید کلیک کنید
{{ans.user.name}} مدیرسایت

{{ ans.content }}

{{ ans.create_at }} شما به عنوان مدیر اگر مایل به حذف هستید کلیک کنید

مطالب پیشنهادی