معرفی فیلم Fences
فیلم «حصارها» Fences یکی دیگر از فیلمهای پر سر و صدای سال ۲۰۱۶ است که با نقد مثبتی از طرف منتقدین مواجه شد. دنزل واشنگتن (Denzel Washington) کارگردانی و نقش اول فیلم را بر عهده دارد و وایولا دیوی (Viola Davis) به عنوان نقش مکمل او را همراهی میکند. فیلمنامهی فیلم را آگوست ویلسون (August Wilson) در سال ۲۰۰۵ پیش از مرگ و بر اساس نمایشنامهی برندهی جایزهی پولیتزرش (با همین نام) نوشته است. دیگر بازیگرانی که در فیلم حضور دارند؛ استفان هندرسون (Stephen Henderson)، جووان ادپو (Jovan Adepo)، راسل هورسبای (Russell Hornsby)، میکلتی ویلیامسون (Mykelti Williamson) و سانیا سیدنی (Saniyya Sidney) هستند.
فیلم برادری فیلم در ۲۵ آپریل ۲۰۱۶ در پنسیلولنیا شروع شده و اواسط جون همان سال به اتمام رسیده است. در اسکار امسال این فیلم نامزد دریافت ۴ جایزه برای بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین فیلم، بهترین نقش مکمل زن و بهترین بازیگر مرد شده بود؛ که وایولا دیویس توانستجایزهی بهترین هنرپیشه مکمل زن را از آن خود کند. در گلدنگلوب (Golden Globe) نیز واشنگتن و دیویس نامزد دریافت جایزه بودند که در آنجا نیز دیویس موفق به گرفتن جایزه شد.
قبل از پرداختن به نظر منتقدین کمی دربارهی بازیگران و کارگردان و خلاصهای از فیلم را بخوانید.
دنزل هایس واشنگتن (پسر) Denzel Hayes Washington Jr متولد ۲۸ دسامبر ۱۹۵۴ بازیگر، کارگردان و تهیهکنندهی آمریکایی است. او در کارنامهی خود، ۳ جایزه گلدنگلوب، یک جایزهی تونی (Tony) و ۲ جایزهی اسکار را برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (فیلم «افتخار» Glory) و برای بهترین بازیگر مرد (فیلم «روز تعلیم» Training Day) دارد. واشنگتن در طول دوران بازیگری خود از دههی ۸۰ میلادی با نقدهای مثبت زیادی روبرو شده است. از نقشهای قابلذکر او از شخصیتهای حقیقی میتوان به نقش استیو بیکو (Steve Biko) در «آزادی را فریاد کن» در سال ۱۹۸۷، ملکم ایکس (Malcolm X) در «ملکم ایکس» در سال ۱۹۹۲، معلم فوتبال هرمن بون (Herman Boone) در «تایتنز را به یاد آور» Remember the Titans در سال ۲۰۰۰ و فرانک لوکاس (Frank Lucas) در «گانگستر آمریکایی» American Gangster در سال ۲۰۰۷ اشاره کرد. او همچنین به طور مداوم با کارگردانانی چون اسپایک لی (Spike Lee)، آنتونی فوکا (Antoine Fuqua) و تونی اسکات (Tony Scott) فقید کارکرده است. او از سال ۲۰۰۲ به کارگردانی پرداخته و فیلم «حصارها» سومین اثر او بهحساب میآید.
وایولا دیویس متولد ۱۱ آگوست ۱۹۶۵، بازیگر و تهیهکنندهی آمریکایی است. او تنها هنرپیشه زن سیاهپوست است که تاکنون ۳ بار برای جایزهی اسکار نامزد شده و یک جایزه نیز برده است (اسکار امسال) و تنها هنرپیشهی سیاهپوستی است که برای جایزهی سهگانه تونی، امی (Emmy) و اسکار نامزد و همچنین برنده این سه جایزه شده است. او در سال ۲۰۱۲ از طرف مجلهی تایمز جزء ۱۰۰ نفرِ تأثیرگذار در دنیا معرفیشده است. او در سال ۱۹۹۳ از مدرسه جولیارد فارغالتحصیل شده و به بازی در تئاتر پرداخته است. سپس به بازی در نقشهای مکمل و بعضاً اصلی در فیلمها و سریالهای تلویزیونی و سینمایی پرداخته است. از میان این نقشها میتوان به بازی در فیلم «کیت و لئوپولد» Kate & Leopold در سال ۲۰۰۱ و سریال «نظم و قانون: واحد قربانیان ویژه» Law & Order: Special Victims Unit اشاره کرد. شهرت او با بازی در فیلم «تردید» Doubt در سال ۲۰۰۸ شروع شد و بازی در این فیلم نامزدی جوایز مختلف از جمله؛ گلدن گلوب، سگ (SAG) و اسکار را برای او به همراه داشت. او همچنین در سال ۲۰۱۵ برای بازی در سریال «چگونه از مجازات قتل فرار کرد» How to Get Away with Murder به عنوان اولین زن سیاهپوست جایزهی امیِ بهترین بازیگر زن اصلی در سریالهای درام را از آن خودکرده است. امسال نیز برای بازی در فیلم «حصارها» برنده جایزهی بهترین نقش مکمل زن اسکار شد.
در شروع فیلم به همراه کامیون حمل آشغال و تروی (دنزل واشنگتن) و دوست و همکارش بونو (استفان هندرسون) مسیری را طی میکنیم و به دفتر میرویم و میبینیم که حقوق هفته را دریافت میکنند و به حیاط پشت خانه تروی میروند تا آخر هفته را جشن بگیرند. اینجا متوجه میشویم که تروی عاشق حرافی و تعریف داستانهای زندگیاش است. هر بار شاخ و برگی به داستان اضافه میکند و شنوندههایش نیز با وجود شنیدن داستانها درگذشته با توجه به شاخ و برگهای جدید مسحور صحبتهایش هستند و از طنزش لذت میبرند. درجایی حتی داستانی از دستوپنجه نرم کردن با مرگ برایشان میگوید. پسر بزرگش هرازگاهی (معمولاً جمعهها پس از گرفتن چک حقوق هفتهی توری) به سراغش میآید و معمولاً هم انتظار پول دارد. توری که خود بهسختی پول به دست میآورد با اکراه و به اسرار زنش رز (وایولا دیویس) پول را به عنوان قرض (به قول خودش قرض الپس نده) به پسر سی و خوردهای سالهی موزیسینش میدهد.
کمی بعد با برادر تروی روبرو میشویم که مشکل ذهنی دارد و در خیابان با شیپورش در حال دور کردن سگانی خیالی است تا بتواند دروازهی بهشت را برای باز شدن آماده کند. هر زمان که برادر به سراغشان میآید او را به داخل خانه میبرند و سعی میکنند به او برسند ولی همیشه برادر را برای رفتن آزاد میگذارند. در این میان پسر کوچک تروی هم برای بازی در تیم فوتبال مدرسه از کار کنار میگیرد که باعث تنشی بین پدر و پسر میشود. توری به علت تجربهی بد شخصی در ورزش و ناتوانی مالی و تصور اینکه سیاهپوستان جایی در گروههای ورزشی ندارند در مقابل پسرش قرار میگیرد و با تحکم او را مجبور به انصراف از تیم میکند. پسر بزرگتر بازمیگردد و پول قرض گرفته را پس میدهد، پدر و پسر و بونو داستانی جدید از زندگی تروی را برایمان در داستانهای تروی تصویر میکنند که باعث میشود نگاهمان به شخصیتهای فیلم کمی عوض شود. در طول فیلم متوجه میشویم که مرد زحمتکش داستان موازی بازندگی عاشقانهای که شاهدش هستیم با زنی دیگر نیز در ارتباط است از زن صاحب بچه میشود و زندگیاش با رز نابسامان میشود. زن دوم زندگیاش پس از وضع حمل از دنیا میرود و سرپرستی دخترک هم بر دوش تور و رز می افتد.
در این میان از نحوهی امرارمعاش تروی پرده برداشته میشود تا روی دیگری از شخصیت این مرد را بشناسیم. پرده آخر مرگ او و عکسالعمل پسر کوچک و دیگر اعضای خانواده را پس از بالا و پائین زندگیشان در سالهای آخر را به تصویر میکشد که بهتر است خودتان با دیدن فیلم با آن روبرو شوید.
و حالا به نظر چندی از منتقدان از فیلم بپردازیم:
منتقد راجر ایبرت (rogerebert) معتقد است که واشنگتن در نقش کارگردان به خوبی درک کرده است که ستارهی اصلی فیلم و برگ برنده، فیلمنامهی فیلم است. زمانی که هنرپیشگان در حال اجرای متنهای طولانی خود هستند گویی تماماً در نقش فرورفتهاند و دوربین هم همیشه درست جایی است که باید قرار داشته باشد، همیشه با آنهاست. مثلاً زمانی که رز به ما میگوید که قلبش شکسته احتیاجی نیست که دوربین برای جلبتوجه شما تلاش کند، این هنر هنرپیشگان و کارگردانی است که تمامی صحنهها را چنین شفاف و گویا در اختیارمان قرار میدهد. به قول بیلی وایلدر (Billy Wilder): چیزی (صحنه یا فیلم) که بگویند خوب کارگردانی شده در واقع نشاندهندهی خوب نبودن کار است و این چیزی است که واشنگتن کاملاً و بهدرستی درکش کرده است.
منتقد واشنگتنپست (washingtonpost) میگوید که فیلم گویی برای سالیان قبل و همین ثانیهای که در آن زندگی میکنیم ساختهشده است. تروی مردی برای دوره ما و گذشته است. آشنای غریب و دورِ نزدیک است و مهم نیست که نکته فیلم را با فریاد برایمان بازگو کند و یا فقط آن را زمزمه کند. مهم این است که منظور فیلم مستقیم به گوش جان مینشیند. فیلمی با فهمی کامل و درست از شخصیت اصلی، نماهایی محدود به چند لوکیشن و دیالوگهایی طولانی که خستهمان نمیکنند. بازی و کارگردانی واشنگتن فوقالعاده است و وایولا دیویس نیز نقشش را به بهترین نحو اجرا کرده است.
منتقد آستین کرونیکال (austinchronicle) معتقد است که دنزل واشنگتن در سومین تجربهی کارگردانیاش که خود نیز به عنوان نقش اول در فیلم حضور دارد فوقالعاده عمل کرده و سنگ تمام گذاشته است. بازی واشنگتن باعث میشود که نقش اول دوستداشتنی، نفرتآور، قابلترحم و درعینحال سنگ دل به نظر برسد. استفاده از فیلمنامه بینظیر ویلسون نیز از نظر این منتقد یکی از برگهای برنده فیلم محسوب میشود. تراژدی آمریکایی از زندگی مردی سیاهپوست در دههی ۵۰ میلادی که بیشک بهترین بازی واشنگتن را برایمان به همراه دارد.
منتقد ایندی وایر (indiewire) معتقد است که است فیلم، فیلمی خارقالعاده است، هنری آمریکایی فارغ از رنگ پوست بازیگرانش! نمایشی از نمایشنامهی برندهی پولیتزر از آگوست ویلسون که نشانگر کوچکی زندگی مردمان است در گستردگی و فشار وقایعی که آن را زندگی میکنند. نمایشی از داستانی در سینما که به دنبال جلوههای سینمایی برای نمایش تئاتر گونهاش نیست. فیلمی که برخلاف فوت نویسندهاش تمامی ارزش و دینش به فیلمنامهاش است. فیلمی که درست زمانی که احتیاج است، بینندگان سفیدپوست را به توجه به مشکلات رنگینپوست بودن جلب میکند، موانع و بازخوردهایی که اجتماع بر زندگی این مردمان وارد میکند و برابری فشار وارده بر مردم فارغ از رنگ پوستشان. این منتقد نیز به تعریف از بازی واشنگتن و دیویس پرداخته.
و اما منتقد پلی لیست (theplaylist) که امتیاز بالایی به فیلم نداده است. فیلم را فیلمی در نمایش معضلات پدر و پسری، عهد ناشکستنی ازدواج و داستانسرایی داستانگویی میداند که برای ادامه به زندگی به داستانهایش معتاد است. برخلاف منتقد راجر ایبرت این منتقد جایگاه دوربین که همیشه در مقابل هنرپیشگان و همراه با آنهاست را یکی از اشکالات کارگردانی واشنگتن میداند، بیتحرکی دوربین را معضلی برای دیدن اطراف و صحنهها میداند و واشنگتن را به بی خلاقیت بودن متهم کرده است. کنایههای فیلم را خیلی مستقیم و رک میداند، گویی هیچ تلاشی برای نشان آنها در لفافه کشیده نشده است.
فیلم ۱۳۹ دقیقه است و درجهبندی (PG-۱۳) دارد. کودکان زیر سن ۱۳ سال اجازه دیدن فیلم را ندارند.
بیشتر بخوانید :
- دروازهبان نامرئی FIFA 21 از ورود توپ به دروازه جلوگیری میکند
- بتای عمومی Resident Evil Re:Verse هماکنون برای دانلود در دسترس است
- کنسول پلیاستیشن ۵ در پردازش محتوای SDR مشکلاتی دارد
- شایعه: جزئیات جدیدی از Battlefield 6 فاش شد
- پیش نمایش ویدیویی Far Cry 6؛ نبرد با دیکتاتور
{{ com.content }}
{{ com.create_at }} پاسخ دادن شما به عنوان مدیر اگر مایل به حذف هستید کلیک کنید{{ ans.content }}
{{ ans.create_at }} شما به عنوان مدیر اگر مایل به حذف هستید کلیک کنید